• وبلاگ : تخيّلات خزان‌زده يک برگ بيد
  • يادداشت : برگشتم!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آمدي جانش به قربانت ولي حالا چرا...

    چند كلمه خودمونيت رو يه روز ميدزدم ميزارم توي بي شرط ...گفته باشم ...(بعدم اصلا به اين نوشته اعتنايي نميكنم :استفاده از مطالب اين وبلاگ با ذکر ماخذ بلامانع است)

    پاسخ

    استفاده از مطالب اين وبلاگ با ذکر ماخذ بلامانع است! اين قاون که از اول بوده و استثنا قائل نميشيم!‌نديده بودي؟ اين عبارت به خاطر لجبازي با عبارت پايين اون وبلاگه!‌اون يکي اينه: استفاده از مطالب اين وبلاگ بدون ذکر ماخذ هم بلامانع است:) مت هم حلالتون! اما ماخذش يادتون نره!
    + محدثه 
    بااينكه ازدستت عصباينم هنوز
    اما وقتش نيست ضماير (اون هم بعضياش)‏از مجهولي در بياد!؟
    من هنوز عصبانيماااااااااا
    پاسخ

    عصباني نباش خوب! مي گم چرا! اما ضماير همچنان مجهولند چون اونايي که بهانه هاي بني اسراييلي ميگيرند کاري به اين حرفا ندارند. اونا کار خودشونا ميکنن!

    سلام .

    چه خوب شد كه برگشتين!

    ياعلي

    پاسخ

    سلام. آره! خودمم فکر ميکنم خوب شده... يعني انشالله که خوبه...

    سلام

    آره داره يواش يواش به خاطرات يك خزان زده برگ بيد تبديل ميشه .

    از دواج بدون عشق وعشق بدون ازدواج از همه جالب تر بود

    بااحترام

    پاسخ

    سلام! خاطرات. تخيلات. مرزش کجاست؟