بله هم چنان ادامه دارد....
يه جايي واسه يكي نوشتم كه بنويس:هيچ گاه نوشت فرداش پست گذاشت
واسه اينجا چي بنويسيم كه شما ميل به نوشتن پيدا كنيد؟!
علاوه بر اينكه تسخير كرده اند احتمالا انجمن هم زده اند ...اخه ما تو دانشگامون تکون ميخورديم خبر ميرسيد که انجمن اصفي ها فلان تصميمي گرفتن ..انجمن اصفي ها فلان کار رو نقد کردن يا فلان جلسه رو کنسل کردن و......براي خودشان حکومتي عَلَم کرده بودند !
سلام
حس نمي كنيد به ساحت مقدس ماه مهربونا توهين كرديد . حالا ما خواستيم برا يكي از اين خوانندهاي وبلاگتون كلاس بذاريم اگه گذاشتيد . بعدم توي ماه همه موجودات هستند به جز يك گروه........ كه به خاطر حفظ آبرو اون گروه نقطه چين مي شود
خودتون كه مي شناسيدشون نه!
سلام عزيز لطف کن به اين وبلاگ http://rahavardsabz.blogfa.com/ سري بزن!
ممنونl
سلام!
فكر كنم بايد اين يك خط توضيح را بالاي عكست قرار مي دادي، تا بقيه هم بفهمنمد كه بايد كمي صبر كنند.
به هر حال جمله قشنگي بود.
و اما در مورد سؤال آخر ،اينكه ...
هر موقع زندگي مانند شهد گل شد، مطمئن باش چه بد شانس باشي و چه خوش شانس، زنبوري روي آن مينشينه كه حاصلش عسل باشه و شيريني ...
و همه اينها بستگي به افكار و اعمال خودمون داره.
موفق باشي و زندگي شهدي و شيرين و عسلي.
ميبينم كه توي وبلاگت دارن ترويج نسل ميدن ملت.خانوار تشكيل ميدن.. ..واه واه !!!
چه حس بديه وقتي به روز نميشه و حرفي واسه گفتن نيست ....
اميدوارم امتحانا رو خوب ِ خوب بدي برگ بيد جان !
سلام . خوبيد مهندس چطوريد با درس خوندناتون . ميگما خيلي خوب مي شد اگه به جاي عكس زنبور عكس سوسك مي ذاشتيد .حداقل قشنگتر ه . به خودم هم تبريك مي گم كه يكي ديگه به خانواده ماه مهربون اضافه شده . ولي فكر نمي كنم اونقدرا هم مهربون باشه
ياحق
با آرزوي سلامت - شادي و موفقيت در لحظه لحظه ي زندگي براي تو عزيز
راستي زندگي مي كنيم تا درس بخونيم؟ يا درس مي خوانيم تا زندگي كنيم؟
از كلاغها نوشتي دوست من.
در انجيل آمده است كه خداوند حتي غذاي كلاغها را هم برايشان فراهم مي كند - چه برسد روزي انسان را!
اما باز هم اين ما (انسان) .....................................
سلام به نويسنده ي برگ بيد
زيبا و صميمي و شيوا مي نگاري.
از ساعات زندگي مي نويسي و نگاهي كه با احساست به آن داري.
بنظرم خوب مي بيني و حس مي كني. و بي تفاوتي ها - گاه خسته كننده ميشود. اما زندگي هم چنان ادامه دارد. راست مي گويي.....
سلام. خودم هم نمي دونم يه ماه پيش، دو ماه پيش، کي بود که گذارم افتاد به بيدستانتون. يکي دو جمله خوندم خيلي خوشم اومد. عجله داشتم نشونيتونو تو پيونداي اينترنت اضافه کردم و رفت به امان خدا...
عدل همين حالا که دم امتحانا و وحشت درساست، عجيب وسوسه شدم که فهرستارو يکي يکي باز کنم...
اين دلستان شما هم کلي وقتمو گرفت از بس قشنگ بود...تا تهش خوندم. (درواقع از ته تا سرشو خوندم...يعني از بالا به پايين...) دمتون گرم...
مي شه حالا حالاها ننويسيد!!! بخدا مي افتم از واحداما!