وبلاگ :
تخيّلات خزانزده يک برگ بيد
يادداشت :
غريق رحمتم امشب
نظرات :
4
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نگين
ولي من هنوزم حرفي نميزنم.....
+
نگين
دوست دارم حرفي نزنم....ميشه ؟؟!!!!
پاسخ
نه ! نميشه. !!!!!!!!!!
+
نگين
8تا خصوصي...من حساسيت مضمن به خصوصي دارم..:))
پاسخ
سلام. حساسيتت بي مورده!!! حل شد!!!!
+
محدثه
خانه تن را چراغي از دل بيدار ده
آمين!
پاسخ
آمين. انگار تو يکي ديگه و.اقعا اين چند بيت را مي خونيا!
+
محدثه
ميگفت
خديا دلم رو جاي خودت قرار بده
اينقدر بزرگي كه همه ي دلم رو ميگيري
اون وقت من ميمونم و تو
آخ كه چه لذتي داره...
دلم براش تنگ شده
.....
پاسخ
اول بايد دلو از غير خالي کرد بعد از خدا پرش کرد
+
محدثه
ما توي موقعيت خاصي دعا رو خونديم
تف بر ريا
يخ كرده بوديم
تازه برف هم يواش يواش ميباريد
به خاطر همين عين هر سال بهم نچسبيد
ديدين آدم وقتي اشك ميريزه آرامش پيدا ميكنه
ولي حيف اشكام هم يخ زده بود
شايد هم دلم بود ....
يعني دلم بود؟
خدا نكنه
....
پاسخ
هيچ کدوم نبوده.! مگه حتما بايد اشک ريخت؟
+
محدثه
اول سلام
دوم چقدر حرفهاشون دل نشين بود
و چقدر پاي صحبتشون نشستن شيرين و آرامش بخش
اخ كه ما وقتي ميفهميم كه اين بزرگان و اوليالله رو از دست بديم...
پاسخ
سلام ... سخن کز دل بر آيد... تازه صحبت نبود که فرياد و اشک و ناله