در اين ظلمت سرا تا كي به بوي دوست بنشينم/ گهي انگشت بر دندان گهي سر بر سر زانو/ بيا اي طاير دولت بياور مژده ي وصلي/ عسي الايام ان يرجعن قوما كالذي كانوا
سلام. وقتي كه روزنوشت ميخوانم دوست ندارم در مورد مولفه ها حرف بزنم. دوست دارم در مورد خود نويسنده حرف بزنم يا مسئله اي از زندگي ... يه جورايي اينجا هم بشه روز نوشت.
هميشه فكر مي كردم كه اگر من باشم و تو باشي و ديگر هيچ كس نياز نيست، اميدوارم اقاي بيد منش وقتي برسه كه نفر سومي هم نيازت بشه. دلم ميخواد ببينم قبل از رفتنم. تو نفر اخر هستي. اميدوارم اول بشي.