وبلاگ :
تخيّلات خزانزده يک برگ بيد
يادداشت :
اسارت
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محدثه
سلام
اينجا شده رفيق نيمه شبهاي ماه زده!
البته كه امشب خيلي آروومم
نوشته هاي ديشب رو كه مي خونم خنده ام ميگيره
متخصصم در نوشتن خزعبلات!!!!!!
- انشالله كه فردا امتحان رو خوب بدين
- از خنديدن گفتي!منم يه رفيق دارم در بدترين شرايط ما دو تا مي خنديم!بعضيا بهشون بر ميخوره ...اما خب دست خودمون نيست!
(يهو ياد يه خاطره افتادم) جمله رو داشتين!مال اين فيلم مسخرهه است!
يه بار داشتيم با هم ديگه راه ميرفتيم
غيبت يه بند خدايي رو هم ميكرديم
يهو ديدم جا تره بچه نيست
ديدم ولو شده وسط خيابون
ما روي يه جايي راه ميرفتيم به فاصله ي نيم متري زمين،اين قسمت تموم ميشه سمت چپ كه راه ميرفته!اينقدر غرق غيبت كردن بوديم كه حواسش نبوده به زير پاش...اين نيم متر رو پرت ميشه
حالا همه مردم نگاه ميكنند من بلند بلند ميخندم...خودش هم ميخنديد
مردم فكر كرده بودند ما يه كم(!)بالا خونمون اجاريهايه
پاسخ
سلام. اتفاقا يه همچين عبارتي را من مي خواستم در موردنوشته هاي شما به کار ببرم. اينجا که خزعبلات ذهن آشفته منه !الحمدلله که آروميد. ميشه بگيد اين ارامش ها را از کجا مياريد؟!!!قشنگي نوشته هاتون به همون خزعبلاتيشه. بعضي وقت ها چيزايي به ذهن آدم ميرسه که اگه ننويسه بعدا عمرا بتونه مثلشو بگه.قضه شما واقعا خنده دار بوده. جاي يه پسر اصفهاني خالي که اونجا ... ! (!)