• وبلاگ : تخيّلات خزان‌زده يک برگ بيد
  • يادداشت : روزه ميگيريم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    شرمنده مسافرت هستم تازه جوابتون به پيامم را خوندم. مطلبتون را در مجله پارسي نامه ديدم. مطلب خوبي هم هست. موفق باشيد. مشهد الرضا نايب الزياره هستم.
    پاسخ

    سلام! ممنون.


    سلام نام خداست...

    نمي دونم بابت چي پرسيديد که من شما رو مي شناسم اما فکر کنم که بابت نظراتم مي گيد. اما خب بايد بگم که اول فکر کردم که نظر دادن ازاده دوم اينکه مي دونم بعضي هاش خصوصي اما خب بزاريد رو حساب اينکه من بعد از مدتها يه وبلاگي پيدا کردم که روزهاش رو خيلي قشنگ مي نويسه . باور کنيد که واقعا لذت بردم از خوندن نوشتهاتون.

    پاسخ

    سلام. از اين بابت پرسيدم كه اينجا وبلاگ دوم منه. كسي اينجا را بلد نيست. در حد يكي دو نفر از دوستاني كه ميبيني نظر ميدن. بااون نظري كه شما دادين گفتم شايدمنو شناختيد و من شما را نميشناسم! در هر حال خوش آمديد به تخيلات خزان زده من. هر چند كه ديگه مثل قديما هر روز به روز نميشه...
    سلام
    طاعاتتون قبول باشه انشاء الله
    قلم زيبايي داريد. خودموني و دلنشين.
    يادمه هشت ساله بودم و هنوز به سن تکليف نرسيده بودم که ماه رمضان شد. فکر کنم خرداد ماه بود چون هوا حسابي گرم بود و روزها طولاني. ولي من خيلي دوس داشتم روزه بگيرم. با وجودي که واجب نبود روزه بگيرم ولي به همراه بقيه خانواده تمام ماه رمضان را روزه گرفتم. مادرم ميگفت روزه که بگيري وقتي گرسنه و تشنه ميشي به ياد بچه هاي فقيري ميافتي که هر شب گرسنه ميخوابند و صبح هم چيزي براي خوردن ندارند. همين باعث ميشه خودساخته بشي و خدا هم يه عالمه ثواب برات مينويسه.
    همين حرفاي مامانم باعث ميشد که بيشتر از هميشه عاشق روزه گرفتن باشم. هر چند خودمونم همچين سير نبوديم. خب جنگ بود و هزار جور قحطي و مشکلات ...
    ولي الان با وجودي که امکانات هم زياد شده و صبر و تحمل مردم خيلي کم شده و همين اتفاقي که شما فرموديد افتاده که هر کسي دنبال بهانه اي ميگرده که روزه نگيره!
    ولي به نظرم لذتي که يه روزه دار موقع افطار ميچشه رو هيچ روزه خواري نميتونه در عمرش بچشه. حالا هر چقد ميخواد آب و غذا نوش جان کنه.
    پاسخ

    كاملا درسته. ما هم ننه بابامون از بچگي يادمون دادند وگرنه چه بسا ما هم از اونا ش بوديم! راستي! اين نوشته جايي لينك شده؟ چرابازديد كننده هاش زياد شده؟!


    سلام نام خداست...

    خب من نسبتا مطالبي که تو اين صفحه ديده مي شد رو خوندم و با اجازه يه مقداري بابتشون نظر ميدم...

    در مورد علي و فاطمه بايد بگم همه اش تقصير علي بود که بابت چيزي که دوست داشت نجنگيد...

    هميشه يه عده اي هستن که به خاطر کم کاريشون فکر مي کنند کارايي که ادم مي کنه به خاطر خراب کردن اونهاست و همه چيز رو به خودشون مي گيرن تازه زير اب ادم رو هم مي زنند...

    در مورد پسر هم خودم هم هنوز تجربه نکردم که ببينم درسته يا مطمئن باش به محض اينکه تجربه کردم حتما ميام اينجا بهت مي گم...

    من هم هميشه سعي کردم که کاراشتباهي نکرده باشم اما بعضي وقتها کاري بوده که از نظر خودم اشتباه نبوده ولي از نظر ديگران چرا... حالا هم مي توني به اين کارها توجه داشته باشي... من هم خيلي دلم مي خواست که وبلاگ تا پلاک رو برم اما خب هيچ وقت نتونستم...

    حالا جدا از نظرات تيم فيلترينگ که هميشه فکر مي کنند که از ادم بهتر مي فهمن و چيزي که اونها فکر مي کنن درست اضافه کن اينکه سايت لغت نامه دهخدا که هر کسي راحت بتونه بره معني لغات رو دربياره فيلتره بعد تا دلت بخواد سايت جک و اس ام اس بازه...

    در مورد سوسک موافقم

    در مورد روزمره گي زندگي هم با تو موافقم من هم دلم نمي خواد

    نگرانيت هم درسته من نمي تونم نظري بدم...

    بزار يواش يواش همه چيز قراره که طبق نظره ارشاد بشه فقط قبلش بايد حرف اونها رو قبول کرد...

    به يکي ميگن چرا روزه نمي گيري مي گه مشکل دارم مي گن مشکلت چيه مي گه گشنم مي شه...


    کنار خيابان جاي بدي پارک کرده بودم، يک خانم بد حجاب اومد کنارم گفت "ببخشيد خيلي بدجايي پارک کرديا" و رفت. واکنشي نشون ندادم ، حق با اون بود.

    اما پيش خودم گفتم آيا همونطور که به خودش حق داد به رفتار اجتماعي غلط من (بد پارک کردن) اعتراض بکنه، به منم حق ميده بابت رفتار اجتماعي غلط اون (بد حجابي) بهش تذکر بدم؟!

    آخه هر 2 رفتار، يک ناهنجار اجتماعي هستن.