• وبلاگ : تخيّلات خزان‌زده يک برگ بيد
  • يادداشت : دل ما با تو چنان است که خود مي‌داني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام...

    *آخر بعد نوشتت رو پايه ام ....اين چه وضعشه ..خيلي وقت ها اين دو شخصيت خودم رو هم اذيت ميكنه و بعضي وقت ها اطرافيان خيلي خيلي نزديكم رو......

    *تو آخرش بايد غرت رو بزني؟؟نميخوادبه خودش نگاه بندازه...زور نيست كه !

    *اين تيكه ريشه و ريش هم از هم نشيني با دوستان خوب عايدتون شده که تيکه هاتون پر ملات بشه !

    *بي خيال خاطره ...اين دهه فجر خونه ي ما شده دفترچه خاطرات شايدم يك كتاب تاريخ !

    *باز خونه نادر چتر !! خجالت داره والا ....

    *بيچاره آقا نيلوفره ..داشته پيش خودش ميگفته خدا اين رو به راه راست هدايت كن ..جوونن و بي عقل !!‏

    *هر روز رفيق بيشتر از ديروز...برگ بيد !

    *زياد پيش مي ياد كه روحيه دخترونه بشه سوهان روح....اين جور افراد كه تحمل سوهان ندارن برن با دختراي بزرگتر از خودشون دوست بشن كه اين معضلات رو نداشته باشند .

    *ميشه از انتخابات حرفي نزنم....نه ولي اينو بزار بگم:چند روز پيش يكيشون زنگ زده بود دفتر تحريريه دنبال من ميگشته ...برگشته ميگه ببين ميخوام بشينم واست حرف بزنم و تو به بهترين نحو نگارش كني و اگه اجازه بدي نوشته ات به اسم خودم جايي گذاشته بشه نه به اسم تو ...پول خوبي ميدما..بعدم خوبه كه شما جوانان با ما آشنا بشيد و به افراد لايقي هم چون ما نه مثل فلاني و فلاني راي بديد..گوشي رو كه گذاشتم هرچي تو دهنم در مي يومد روزش كردم...مرتيكه !!

    *اخه تو نميدوني چه حس كنجكاوي كشنده اي گوش كردن مكالمه دو نفر اونم واسه يه دختر

    پاسخ

    سلام- خونواده خودمون ميدونن منظور من چيه. واي خدا نکنه من و حميد باهم گِل بيفتيم! (اين عبارت مفهومه؟مي فهمي يعني چه؟!!) - دست شما درد نکنه. حالا ما شديم غر غرو؟- بله! بالاخره بايد به يه دردي بخورند!!- خاطرات عمو و بابا جکه! جوک! اگه بودي وقتي که داشتند تعريف ميکردند چطور ميخواستند يک ساواکي را بکشند و بعد ترسيدند و بعد رفته اند ماشينشو آتيش بزنند و بعد باز هم ترسيدند!!!- خونه نادر خونه اميد ماست!!!! - کفش بريده بود. نه به اون بحث هاي سياسي نه به ...- هنوز اسمش رفيق نيستا. نميدونم شايد بشه گفت يه آدم که چند کلمه با هم حرف زديم. رفيق يعني همراه...- جدا؟ دختراي بزرگتر از خودشون اين اعصاب خورديا رو نداره؟! اگه بودي ميديدي دختره چي ميگفت! اصلا حاليش نبود. بيچاره رفيق ما!!!- ببخشيد شما احتمالا روزنامه نگار نيستي؟- باور کن مثل فيلمهاي کمدي شده بوديم...