به آستان خرابات سرکشی مفروش ... که بیست حج پیاده‌است یک نماز اینجا

به گفتگو نتوان اهل حال شد صائب ... خموش باش و سخن را مکن دراز اینجا

                                                                                                           «صائب»

اینجا مشهد مقدس، روبروی حرم امام رضا(ع).

سال پیش هم دقیقا همین اتفاق افتاد. همین ایام، همین گونه.

ساعتی است که اینجا نشسته‌ام و هر چه هر دو وبلاگ را زیر و رو می‌کنم، خبری از سفر سال پیش نمیابم! گفتم: «پس این وبلاگ‌ها به چه دردی می‌خورند که واقعهء به آن مهمی را ثبت نکرده‌اند؟»

زیارت امسال از بسیاری جهات مشابه زیارت پارسال است و از بسیاری جهات متفاوت! شباهت‌ها را بگوبم؟ اینکه همین روزها بود که خودم را برای اردوی جنوب آماده کرده بودم که همین آقا زنگ زد و گفت: «شما نفر اول مسابقهء تفسیر شده‌اید. بفرمایید بروید مشهد.»  امسال هم دقیقا همانگونه شد. می‌خواستیم برویم اردوی جنوب که باز همان آقا زنگ زد و همان حرفها را تکرار کرد! تاریخ سفر را میبینی؟ دقیقا همین روز! حال تفاوت‌ها؟ مهمترینش را بگویم؟!...

نخیر اشتباه حدس زدید! (بله با شما هستم!)مهمترینش این بود که سال پیش پول اردوی جنوب را داده بودم و بعد نرفتم که آنها هم پولمان را خوردند و رفتند. اما امسال شانس با ما یار بود و پول را نداده آن آقا زنگ زد!

تفاوت‌های دیگری هم هست. همه را بگویم؟ ... بی خیال.

وقتی یادم می‌افتد که سال پیش با چه روحیه درب داغانی میرفتم حرم و میآمدم، حالم بد می‌شود و وقتی یادم می‌افتد که چه اتفاقات بدی قبل و بعد و حین سفر برایم افتاد، خاطرم مکدر می‌شود. اما وقتی می‌بینم که گذر زمان چقدر سرنوشت را به نفع من تغییر داد خوشحالیم را نمی‌توانم پنهان کنم.

---------------------

قربون امام رضا(ع) برم.

اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که امسال دقیقا همون موقع من را بطلبه. شاید هم آقا می‌خواد یادم بندازه که چی بود و چی شد و چطور گذشت. مطمئناً من نتونستم اونجور که باید و شاید از آقا تشکر کنم اما این آقایی که من میبینم با این آقآیی که اینجا میکنه تنبیهاتش هم دست کمی از توجهاتش نداره. آقاجان ممنون که برای متنبه شدنِ من، باز منو دعوت کردی. از تو غیر از این بعیده و از من رو سیاه، هم همونی بر میاد که کرده‌ام. پس تو ببخش آقا، تو که آوازه کرامتت  ملائک آسمان را هم به طمع انداخته.

سال پیش همهء وجودم داد می‌زد که باید چی از امام رضا(ع) بخوام. اصلا حالا که فکرش را میکنم میبینم شاید همهء اون اتفاقات باید می‌افتاد که باعث بشه من با دلی شکسته، از همه جا درمونده، محکم از امام رضا(ع) بخوام اون چیزی که باید بخوام. اما امسال چی؟ امسال که با شرمندگی اینکه نتونستم شکر نعمت قبلی را بگم اینجا اومدم ولی  میبینم با این وجود باز منو دعوت کرده‌اند. همین من را امیدوار تر می‌کنه. امید به درگاه این امام رئوف که بارها بهم ثابت کرده اگه چیزی ازش بخوای ممکن نیست که دست خالی روانه خونه و کاشانه‌ات کنه. پس باز به این نتیجه میرسیم که: گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه جیست؟

به قول حضرت صائب رحمة الله علیه:

دست خواهش چون صدف مگشای پیش خاکیان ... هر چه می‌خواهد دلت از عالم بالا طلب

اهل همّت را مکرر دردسر دادن خطاست ... آرزوی هر دو عالم رااز او یکجا طلب

هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید ... بستگی‌ها را گشایش از در دل‌ها طلب