به خط خط نوشتههایم در این وبلاگ عشق میورزم. بند بند آن یادآور خاطرات تلخ و شیرینی است که مطمئناً هیچگاه فراموششان نخواهم کرد.
این وبلاگ در بدترین شرایط و سختترین روزهای زندگیام ساختهشد و الحمدلله امروز که تصمیم بر تعلیقش گرفتهام در شرایط بسیار بهتری به سر میبرم.
شاید برای بعضی باور کردنش کمی سخت باشد که نوشتن در اینجا چقدر آن روزها را برایم تحمل پذیر میکرد و البته مکمل نوشتههایم، نظرات دوستان بود که در هر پست، همراه و همیار افکار پریشان من بود.
تشکر میکنم از همه. از همراهان همیشگی برگ بید. از آنها که کامنت گذاشتند، اساماس دادند، زنگ زدند! از آنها که امر و نهی کردند، فحش دادند، غیبت کردند،مسخره کردند، خندیدند! از آنها که فکر کردند فقط خودشان میفهمند «عشق» یعنی چه! و از آنها که نظر دادن در برگ بید را کسر شأن خودشان دانستند و آن را موجب خدشهدار شدن پرستیژ وبلاگیشان دانستند. از همه تشکر میکنم و همهشان را دوست دارم.
هیچگاه به طور جدی به تعطیل کردن برگ بید فکر نکردهام. الآن هم قصدم ترک اینجا نیست، فقط مساله این است که فعلا حرفی برای گفتن ندارم.
تا سعید هست برگ بید هم هست.
قصهء ما به سر رسید... کلاغه به خونش نرسید...
تمام.
ارسال
شده توسط برگ بید در 87/2/10 12:12 صبح