- هر چند خیلی سخته تو این برق آفتاب از خوابم بزنم و برم دنبالش و تازه بعدشم 1 ساعت تو گرما، کنار خیابون الّاف بشم؛ اما یه لذّتی درش هست که منو با ذوق و شوق میکشونه اونجا! اصلا انگار خداوند اونو فرستاده که منو عوض کنه! بابا من که اینجوری نبودم. اون از 10 سال پیش که منو اونجور عوضم کرد، اینم از حالا که اینجور! خدا به داد بعدش برسه! چیچی میخواد از ما در بیاره الله اعلم!
- این داداش جانتان هم که برداشته باز با اون دو تا بی شعور تیم رد کرده! فقط اون روز که دوربین دست اون بی شعور شماره 1 بود بلد بود بیاد بگه این آدم درستی نیست؟ حالا باز موقع فوتبال که شد اون بی شعور شد آدم حسابی؟!
- منظور من از گفتن اون جمله این نبود که شما زود موضع گیری کنید. هدفِ من بیشتر یه نوع اطلاع رسانی بود.
- میدونید من از چی ناراحت میشم؟ از اینکه بعضی آدما بعضی وقتها زودی در برابر یه حرف آدم جبهه گیری میکنن. به علاوه اون یه چیزی میگن که خودشون هم متوجه معنیش نیستند!
- اون جوک هستش که یه روز یه پسره به یه دختره میگه: شما دخترا تو جمعهای خصوصیتون چی به هم میگید؟ دختره هم جواب میده: همون حرفایی که شما به هم میزنید! من میگم اون جوک الکیه! این حرفایی که من از این دو تا دختر شنیدم، واللّا اگه هیچ دو تا پسری به هم بزنند!
- دروغ؟ هرگز!
- بابا این شناسنامه را نمیخواد بیاره؟ نکنه رفت پیش اون کارت ملی؟! حداقل چک را یادآوری کن!
- باز این مشهدیه نمی دونم از کجا بو کشیده که ما می خواهیم بریم مشهد، برداشته اس ام اس عاشقانه داده! جالب اینجاست که به محض اینکه این یارو اس ام اس داده، پشت سرش تهرانیه زنگ میزنه و میگه: آیا این مشهدیه بهت اس ام اس داده؟! منم گفتم اره! اینا جمعش کن! (خدا عذابتون را زیاد کنه که زندگی واسه ما نذاشتید...)
- ایشون هم دیگه یه ذره زیادی گیر تشریف دارندها! آخه آدم یه چیزی را یه بار میپرسه، دوبار میپرسه، سه بار میپرسه، اما وقتی دید قضیه خصوصیتر از این حرفاست نباید که چپ بره راست بیاد باز بپرسه! اما من باز میگم: همش تقصیر خودته. این رفتارها همش بازخورد رفتار خودته. اون روز قضه کولر را یادت هست؟
- غولومی باز اومده بود اونجا که چه غلطی کنه؟ این که دیگه اون طرفها پیداش نشده بود؟
- یادت نیست همین دو تا چه نقشههایی کشیده بودند و چه کارها که نکردند؟
- واللّا ما دیگه این نوعشو ندیده بودیم! صبحِ به اون زودی، پسره با دختره اومده تو پارک پیاده روی، هر چی ما نگاه کردیم که دیدیم دست دختره تو شورت پسره! (میدونم این جمله با قوانین سایت مغایرت داره اما هر کاری کردم که یه جملهای دیگه بیابم که منظور را به طور کامل برسونه، یافت نشد.)
- عمه خانم زنگ زدند. طبق معمول مامان خانم گفتند: ما خجالت میکشیم!
- اوصیکم به عاشورا عاشورا عاشورا...
- واسه بابا نگرانم. خدایا خودت یه راه چاره ای جلوی پامون بزار...
چند کلمه خودمانی:
اسرار خود را به دیگران مگوی زیرا سینهای که خود از حفظ رازِ خویشتن به ستوه آمده باشد، نباید از حوصلهء بیگانگان انتظار امانت داشته باشد! «امام علی علیهالسلام»
در خلوت خیال:
بر لبِ ساغر از آن بوسهء سیراب زنند ... که نیارد سخن از مجلس مستان بیرون !
«حضرت صائب»