ارسال
شده توسط برگ بید در 87/9/12 11:33 عصر
همیشه آرزو داشتم ذرهای از اخلاق پدرم در من ظهور میکرد!
محل کار پدرم دارد عوض میشود و همهء همکارانش عزا گرفتهاند که چرا؟!
یادم میآید چند سال پیش هم که محل کارش عوض شد همکاران قبلیاش به قدری ناراحت بودند که آمدند منزل ما و خواهش کردند که پدرم از آن قسمت نرود!
و به زعم من همهء اینها به خاطر این است که پدرم «اخلاق» دارد.
نمیدانم آیا اخلاق خوب داشتن در پی یک تحول آنی در زندگی حاصل میشود یا این آداب و عادات زندگی روزمرهاند که کم کم به صورت اخلاق در میآیند؟ اما این را میدانم که اگر اخلاق ذره ذره ایجاد شود باز انسان توانایی آن را دارد که تحولی عظیم در اخلاق خود پدید آورد.
در خلوت خیال:
ز خوی نیک و ز خلق کریم و خوش خویی ... عجب مدار که بیگانه آشنا گردد
ولی به شومی خوی و ز راه بی مهری ... بسی بود که پدر از پسر جدا گردد