- محرم شد. همین که نرسیدهام اینجا بنویسم خودش حاکی از اینه که چقدر سرم شلوغه.
- خرابی این پارسی بلاگ هم مزید بر علت شده. کم کم دارم به یه سرویس دیگه فکر میکنم.
- این هماهنگی بین سخنران و مداح هم کار حضرت فیله. نمیدونم چرا امسال اینطوری شده؟! انگار یکی یه وردی چیزی خونده. هفت شب از محرم میره اما هر شب دردسر، هر شب نا هماهنگی. دیگه اعصاب برام نمونده. (مامان میگه اینقدر هرس نخور. پیر میشیها.)
- 3 تا دستگاه اکو عوض کردیم، یه میکسر 4 میلیون تومانی خریدیم، هیچکدوم کار نداد. میکسر تو آبدارخونه کار میدادها! تا میاوردیم تو حسینیه کار نمیداد! دستگاه خودمون یه کانالاش سوخت! یکی دیگه خریدیم، اصلا اکو نداشت! زنگ زدیم به یارو گفتیم. گفت از کارخونه یادشون رفته ببندند! خلاصه اینکه امسال انگار یکی زوم کرده رومون. (بر چشم بد لعنت.)
- وای! امان از دست این خانمها. آبرومون را بردند از بس حرف میزنند موقع سخنرانی...
- امتحانام شروع شده. توضیح دیگه ای نمیدم. فقط دعام کنید.