ارسال
شده توسط برگ بید در 88/2/3 7:0 عصر
عصر همان روز؛ بغض گلومو گرفته بود. گفتم میام. اومدم تو کوچه و سرم را روی دیوار گذاشتم و آروم گریه کردم...
---
چند روز بعد؛ نمازو خوندم. مثل قدیما همون مسیر را اومدم. نشستم. عکسشو گذاشتم جلوی چشمام و آروم آروم گریه کردم.