- نشد یه بار مختارنامه را ببینم و چشمام خیس نشه. نامردیه اگر اون قسمتی که میگفتند مربوط به حضرت ابالفضله امشب بوده باشه و به خاطر حرف آقایان خذفش کرده باشند.
- صبح جلسه بودیم. ظهر مهمون داشتیم. عصر جشن عقد بودیم و شب هم خونه عمه.
- جشن عقد پسر یکی از میلیاردرهای محل بود. بااین وجود به خاطر اختلافات خانوادگیشون کسی را دعوت نکرده بودند. خلوت بود و سوت و کور.
- باغشون به پای باغ شب نمیرسید. بااینکه اومده بود آدرس باغ را از مامان گرفته بود نمیدونم چرا رفته بودند اینجا را گرفته بودند؟!
- راست میگفتی این حاج حسن حالتش اینجوریه. اصلاح شدنی هم که نیس. منم باید زیاد سخت نگیرم.
- چرا بچه های حاج آقا تریپشون اینجوری بود؟ این چه مدل موهایی بود؟این چه لباسهایی بود؟ اینا یعنی بچه های حاج آقاند؟
- عزیز گلایه کرد. آقاجون هم زیاد تحویل نگرفت.
- فردا بایر برم سر کار. بازشب شنبه شد و استرس همیشگی. دقیقا عین روزهای مدرسه.
چند کلمه خودمانی:
فکر می کنم کمبودهایی تو زندگیش داشته که اینجور شده. این همه درس حوزه خونده مگه میشه تا حالا بحث ریا را براش باز نکرده باشند؟ نمیدونم شاید دنبال محبوبیته. شایدم مقبولیت. انشالله خدا هدایتش کنه.
در خلوت خیال:
هر که از حلقه? ارباب ریا سالم جست ... هیچ جا تا در میخانه نگیرد آرام
<<مولانا صائب>>