- بیخود نیست که این مملکت پیشرفت نمیکنه ها! وای! اگه بدونی تو این اداره جات کارها چطور پیش میره. خیلی خنده داره.
- یکی از اخلاقهای مدیریتی اینه که وقتی یکی یه برگه داد دستش که ببینه و نظر ریاستیش را بده باید بزاره گوشه میزش و بگه: <باشه بعد یه نگاش میندازم!> حتی اگه اون کار فوری فوری باشه! یکی دیگه اش هم اینه که اگه یه مطلبی، نامه ای، یا شبیه به اون را تنظیم کرده باشی باید حتما یه ایرادی بهش بگیره و تغیرش بده حتی اگه خرابترش کنه! این تقریبا یه رویه روتین تو اداره جات دولتی ماست. اگه هم کسی این موارد را رعایت نکنه بهش میگن <کلاس نداره> یا <مدیر نیست!>
- همه چیز طبق دستور آقای دکتر آماده شده بود. برای خودشیرینی و کسب تکلیف رفتیم پبش خانم دکتر بزرگ. طبق همون روال که توضیح دادم همه چیز تغیر کرد.
- باید طبق دستور خانم دکتر بزرگ یه متن اول فرم اضافه می کردیم که توش بهار باشه، تعامل باشه، سلامت باشه، لحنش خودمانی باشه، محترمانه هم باشه. خانم دکترین کوچک هر چه فکر کردند به نتیجه ای نرسیدند. گفتم: <بلند شید تا خودم بنویسم.> نشستم و یه متن چند خطی نوشتم. تا ظهر چندین بار خانم دکتر کوچک می گفت: <مهندس عجب متنی بود، اصلا فکرشم نمی کردم!>
- می دونی قضیه چیه؟ اینا کار کردن را همین جا یاد گرفته اند، با همین متدهای مسخره. مخصوصا اگه خانم باشند. واسه همین اولا همه را مثل خودشون میبینند و با خودشون مقایسه میکنند دوما وقتی یکی یه کاری انجام میده براشون اعجاب انگیزه! یادمه همون اوایل وقتی اولین جلسه تشکیل شد و من برای اولین بار تو جلسه حرف زدم، همین دکتر کوچیکه زل زده بود تو دهن من و بعد جلسه دقیقا با همین عبارات مخاطبم قرار داد. البته فکر نکنی تعریف ازت می کنن؟ وقتی میگه < نه! انگار یه کار ازت میاد> یه جورایی هم تحقیرت میکنن و هم خودشون را از تک و تا نمیندازن.
ارسال
شده توسط برگ بید در 89/12/3 11:50 عصر