- قانون روزهای تعطیل همچنان پابرجاست. من هم هر کاری بکنم نمیتونم تغیرش بدم. حتی اول صبح هم تذکر بدم فایده نداره. خواهش و تمنا هم بکنم بی فایده است.
- این بازاری بودن من هم کم کم داره کار دستم میده. بازاری به این معنا که مثل خیلی از مردا نیستم که از بازار رفتن فرار کنم. یا اگه گذارم به بازار افتاد یه کاری کنم که کسی چیزی نخره. من میرم بازار و اتفاقا خودم مشتاق خریدم! سلیقه ام هم که دیگه نگو! اما این اخلاقم کم کم داره کار دستم میده. یه جوری شده هر ننه قمری میخواد بره بازار میخواد با من بره! اینا خودشون کس و کار ندارند؟ شوهر و پسر و برادر ندارند؟ من بدم نمیادها اما کاش حداقل قبلش خبر میدادند! کاش بعدش یه تشکری میکردند!
- در کل که با مقایسه مخالفم اما اگه مقایسه مع الفارغ! هم باشه که دیگه هیچ.
- ادب هم خوب چیزیه. فحش؟! ناسزا؟ حرفای زشت؟ اونم به شریفترین افراد و عزیزترین افراد واسه آدم؟! غیر قابل تحمله. خدا صبرش بده.
- دیدی بعضیارو؟ تو خیالات خودشون سیر میکنن. چطور میشه بیدارشون کرد خدا میدونه. برای خیلی چیزا که هنوز نیومده یا هنوز اتفاق نیفتاده یااصلا معلوم نیست روزی اتفاق بیفته دعوا درست میکنند. عجیبه والله. اصلا مثل اینکه مخشون تاب داره!
- هزار بار بهت گفتم بعضی آدما را میشه تو عصبانیت شناختشون. درسته که هر موقع تو را میبینند با چاپلوسی یا رودروایستی باهات خوش و بش میکنند اما نظرشون در مورد تو همونیه که موقع عصبانیت میدند. چون وقتی عصبانی اند هر چی تو دلشونه میریزن بیرون. اونجاست که میشه فهمید درونشون چی میگذره! اما باز تو گوش نده باز برو طرفشون. هزار بار بهت گفتم اینا خطرناکند. دیدی با بنده خدا چیکار کردند؟
- مرغ ظهر خیلی خوشمزه بود! کاش مریض نبودم میتونستم بیشتر بخورم!
- دقت کردم میبینم هر موقع خونه ما دعوتند یه چیزیشون هست. انگار یه جورایی ناراحتند. همیشه عبوس و گرفته و اخم ها توهم. مگر اینکه نگاهت با نگاهشون تلاقی پیدا کنه که یه لبخند زوری بزنند!
- این آدم انگار واقعا دعواچیه! هر چی هم طرف میرفت و کناره میگرفت میومد دنبالش و یه چیزی میگفت که عصبانی ترش کنه! اما خوب نتیجه اش چی شد؟ شاید اگه این کارو نمیکرد کار به اونجاها نمیکشید.
- دوست ندارم دیگه اینجور برخوردها و دعواها و بحث ها را ببینم. میشه زین پس قبل از اینکه قرار بزاری بریم جایی با من هماهنگ کنی؟میشه وقتی همون اول گفتم نریم دیگه اصرار نکنی؟ دیدی از همون اول نمیخواستم بیام؟
- قدیمیا بیخود نگفتند با زبون خوش مار را میشه از سوراخ کشید بیرون!

چند کلمه خودمانی:
وقتی یه نفر ادب را رعایت نمیکنه اولین چیزی که باید بهش شک کرد تربیت خونوادگیشه. باید دید کی تربیتش کرده.

در خلوت خیال:

راه ادب اینست که سعدی به تو آموخت ... گر گوش بداری به ازین تربیتی نیست

(سعدی)