خدا را شکرسالیان درازی است که تلویزیون دیدن را بوسیدهام و گذاشتهام کنار!
حالم به هم میخورد از هر چه سریال ایرانیاست و هرچه سریال خارجی که در تلویزیون ایران نمایش داده شود. سریالهای آبکی ایرانی که شبهای زیاد ملت را پای تلویزیون مینشاند تا بر غم و غصههایشان بیفزاید.وسریالهای سالهای 1970 خارجی که آدم خیال میکند در خارج! هنوز بادرشکه این طرف و آن طرف میروند و البته به لطف سانسور چیزی از همان نیز باقی نمیماند!
خدا را شکرسالیان درازی است که تلویزیون دیدن را بوسیدهام و گذاشتهام کنار! نه وقتش را دارم و نه وقت میگذارم. و باز خدا را شکر در خانهء ما تلویزیون شاید به زور چند ساعت در روز روشن است که آن هم اختصاص میابد به اوقات شام یا ناهار.
اینها را گفتم به خاطر این سریال مبهم شیدایی یا همین سریال مسخرهء تا ثریا! سریالی که مثل همه سریالهای دیگرتلویزیون مدام در حال انتقال انواع و اقسام استرسها به ملت بیچاره است.بدون اینکه سازندگان آن در نظر بگیرند این ملت بدبخت خودش شب تا صبح با انواع و اقسام مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و انواع و اقسام غم و غصه ها را دارند، حالا همین یک ساعتی هم که نشستهاند پای تلویزیون که استراحت کنند باید انواع استرسها را تحمل کنند؟ چرا یک برنامه نمیسازند که آخر شب ملت را شاد کنند؟ چرا یک سریال نمیسازند که حداقل ملت آخر شب با لب خندان سر بزارند رو بالش و کپهء مرگشون را بزارند؟
یکی نیست به این آقایان بگوید خوراندن این همه درد و غم بیتردید در روان مخاطب تاثیرات منفی میگذارد؛ باور ندارید؟ خوب من پیشنهاد میکنم عکس العمل و رفتار اطرافیان را قبل و بعد از دیدن این سریال رصد کنید. مثلا ببینید پدر خانواده که پس از یک روزسخت کاری آمده خانه تا استراحت کند و برای فردایی سخت تر آماده شود، قبل از تیتراژ این سریال چگونه با بقیه حرف میزند و بعد از آن چگونه.
اینها را گفتم که بگویم حالم به هم میخورد از مسئولین صدا و سیما که معلوم نیست واقعا نمیفهمند؟ و یا برعکس خوب میفهمند و همان کاری که بناست بکنند را میکنند. اینها را گفتم که بگویم یعنی هیچ کس دیگر نیست که در این مملکت سریال بسازد؟ همه سریالها شده است مقدم و خانوادهاش و سلطانی و .. واقعا این مافیای سریالی تلویزیون را چه کسانی مدیریت میکنند؟ اینها را گفتم که بگویم این ملت بیچاره نیاز به انرزی دارد. هیچگونه تفریح و خوشحالی که ندارد پس چرا این سریالها اینطور باروح و روان مردم بازی میکند؟ حالا من کاری به این چیزها ندارم که مثلا دختر خانوم سریال میخواهد ازدواج کند یک جوری باهش برخورد میکنند که انگار میخواهد گناه کبیره انجام دهد در عوض وقتی آقا پسر دوست دختر دارد میآید برای همه تعریف میکند گویی تخم دو زرده کرده است. یا زنِ بدبخت سریال که از قضا مثل همیشهء زنهای بدبخت تلویزیون چادر به سر دارد انگار که رفته ... کرده که زن دوم سرهنگ شده است!
ارسال
شده توسط برگ بید در 90/10/27 11:29 صبح