- به هرحال درسته رفتنش منطقی و کاملا پیش بینی شده بوده ولی...
- اگه رفتن اون منطقی بود پس تو هم منطقی بی تابی کن.
- این در حد اون نبود. کلاس اون خیلی بالاتر از این حرفاست.
- اگه کلاسشون به هم نمی خورد از اول چرا باهم شدند؟ حالا اولش هیچی، بعدا چرا با هم موندند؟
- دودوتا چارتای ما بیشتره.
- عشق دو دوتا چارتا بر میداره؟!
- قبلا می خواستدش اما حالا دیگه اصلا حرفی بینشون نبوده فقط مثل دو تا دوست. دوتا دوست کاملا صمیمی.
- خوب اینکه خیلی خوبه. اگه فقط بحث دوستی بوده که هنوزم می تونه ادامه پیدا کنه. این غصه خوردن داره؟
- قرار نیست که مثل بچه کوچولوها قهر کنیم.
- یه روز میشینیم حسرت دوران کوچولوی بچگی رو می خوریم یه روز اینجور در موردش حرف میزنیم!
- آدم یکی را که دوست داره شاید واسه زندگی آیندش خوب نباشه!
- بله. همه پسرا همینو میگن!
- درسته که خونواده ها نخواستند اما اونا خواستند و زندگی کوتاهی داشتند. حداقل حسرتی به دلشون نمیمونه.
- پس تکلیف نفر بعدی چی میشه؟ همه احساسها که خرج این یکی شد. درسته اینکار؟
تازه بعدشم. حداقل یه تلاشی چیزی. اینجور که دیگه نمیشه اسمشو گذاشت عشق. میشه همین کاری که بقیه صبح تا شب تو خیابون دارند میکنن. یه مدت باهم اند تا بعد حسرت به دلشون نمونه.
- میشه بگی ملاکها چیه؟
- همین ملاکهایی که برا همه خانوادهها هست.
- پس دوست داشتن چی میشه؟ این ملاک نیست؟
- نمیدونم. ولم کن.
در خلوت خیال:
عبث خون میخورم، بیهوده بر سر خاک میریزم ... تو با آن حُسنِ بی پروا کجا پروای ما داری؟