- نشستهام سر درسم. دارم متن هموژنیزاسیون را تایپ میکنم. یه لحظه وسوسه میشم بیام ببینم چه خبره! یکی کامنت داده. 4 تا متن هم نوشته. یک ساعت و اندی وقتم میگذره به خواندن و پاسخ دادن و خواندن و نظر دادن! (بعضی جملاتش آدم را به فکر فرومیبره. تا جایی که مامان باید بیاد چند بار صدات کنه وتو اصلا متوجه نشی. بعد بگه: چیه؟ غرق شدی تو اینترنت؟!)
- مشهدیه تلفن کرده میگه: یه زن برات پیدا کردهام. میخوای؟ میگم: اگه تک دختره و باباش پولداره و پیر، میخوام! عصبانی میشه! قطع میکنه! (ببین ! خواهشا زنگ نزن به من. این کارت آخر عاقبت خوشی نداره ها... )
- یکی هم یه زن شمالی برامون پیدا کرده! (ما اگه نخواهیم ازدواج اینترنتی بکنیم کی رو باید ببینیم؟!)
- رفتیم بابای حمید که از مکه اومده بود را دیدیم! وای! چقدر لاغر شده!
- اس ام اس داده به چه دلخوش کردهای؟ نیم ساعت فکرمو مشغول میکنه. یک دور و تسلسل از تنهایی جلوی چشمم ظاهر میشه. پر معنی بود. و زیبا. جوابی براش نداشتم. بزار بگه اصفهانیه!
- نوشته کاش تار بودم. بعد نوشته نه! کاش خار بودم. برای این هم جوابی ندارم.
- کارهاش با مزه است! اس ام اس داده: سلام آقای مهندس!دیدی هنوز هم چپکی برداشت میکنی؟!
- بابا قرآنش را تو دستش گرفته و اومده میگه: تو نمیتونی بی آهنگ تایپ کنی؟ میگم: آهنگشآرومه! حال میده! (آهنگ خودم نبودا! آهنگ نیلو بود!)
- ظهر دارم با پسر خاله صحبت میکنم. یه پشت خطی میاد و ول کن نیست. عذر خواهی میکنم و قطع میکنم. پشت خطی سکوت میکنه و بعد هم قطع میکنه! زنگش میزنم. قطع میکنه. باز زنگش میزنم و باز قطع میکنه. مینویسم: احتمالا مریض تشریف دارید؟ جوابی نمیده! الان آخر شب که شده اساماس داده: شما با این شماره تماس گرفته بودید؟! امری داشتید؟! (لحنش که به این دختر ... ها میخوره! خدا به خیر بگذرونه!)
چند کلمه خودمانی:
مجنون: چرا هیچ وقت دست نداده تو چشمهای هم نگاه کنیم و به هم بگیم دوستت دارم؟
لیلی: زل زد تو چشمهای مجنون و گفت: دوستت دارم. دیگه چقدر بگم؟ دوستت دارم ... دوستت دارم... دوستت دارم... دوستت دارم...
در خلوت خیال:
همین بس شاهد یکرنگی معشوق با عاشق ... که بلبل عاشق است و گل گریبان پاره میسازد!